کتاب همسفرها مجموعهای از سه داستان کوتاه به قلم محمدعلی افغانی است. نام داستانهای این مجموعه به ترتیب «آنتونیوی دلاور»، «همسفرها» و «افسانه بنیطی» هستند.
این کتاب اولینبار در سال 1367 منتشر شد و تا امروز چندین بار از سوی انتشارات نگاه تجدید چاپ شده است. داستانهای این کتاب هر کدام به شکلی به سفر گره خورده است. داستان اول با عنوان آنتونیوی دلاور در کشور اسپانیا میگذرد. داستان دوم یعنی همسفرها در آمریکا و داستان سومی با عنوان قبیله بنیطی در عربستان میگذرد؛ اما آنچه در روایت داستانهای این مجموعه اهمیت دارد تمرکز نویسنده بر روابط انسانی است که در فرهنگهای متفاوت شکل دیگری دارد. در کتاب همسفرها میبینیم که علیمحمد افغانی به عنوان نویسنده داستان کوتاه ظاهر شده و از قالب رمان بیرون آمده است. اگرچه او د مقام یک رماننویس سابقه درخشانی از خود نشان داده است؛ اما در داستانهای این کتاب هم میتوان پی به مهارت او در روایتهای کوتاهتر برد. البته افغانی در داستانهای کوتاه کمی متفاوتتر عمل کرده و داستانهای او نیمه بلند هستند. او با توصیفات و دقت به جزئیات توانسته بهخوبی روابط میان انسانها را برای خواننده ترسیم کند و او را در جایگاهی قرار دهد که بهجای شخصیتهای داستان درباره اتفاقات و موضوعات فکر کند.
این کتاب در 396 صفحه منتشر شده است و با خلق حوادث زیبا و جذاب برای خواننده به یادگار خواهد ماند.
درباره علی محمد افغانی
علی محمد افغانی نویسندهی کتاب پرآوازهی «شوهرآهو خانم» یازدهم دی ماه ۱۳۰۳ در شهر کرمانشاه به دنیا آمد. پدر و مادرش اصفهانی بودند، اما دست تقدیر خانواده را به کرمانشاه کشانده بود. او تحصیلات دبیرستان را در شهر کرمان به پایان رساند و پس از آن تصمیم گرفت به تهران بیاید تا در رشتهی پزشکی تحصیل کند، مادرش هم برای اینکه فرزندش بتواند روانهی تهران شود طلاهایش را فروخت و پولش را به علی محمد داد؛ اما دست روزگار او را به دانشکده افسری کشاند. افغانی از سر علاقه و شوق به ارتش نرفت بلکه هدفش این بود که مدتی سرپناه برای زندگی داشته باشد تا بتواند بعدها در دانشکدهی طب قبول شود. علی محمد اما هیچ وقت پزشک نشد. بعد از پایان دانشگاه چون افغانی از دانشجویان ممتاز و پرتلاش دانشگاه بود از دانشکده افسری برای بورس تحصیلی به آمریکا اعزام شد. این سفر برای افغانی فرصتی شد تا با ادبیات انگلیسی و رماننویسی آشنا شود و رفتهرفته در این مسیر قدم بردارد و به قول خودش، بداند که رمان چیست.
علیمحمد افغانی در سال 1333 زمانی که از آمریکا به ایران بازمیگشت به دلیل عضویت در حزب توده توسط ماموران حکومت وقت دستگیر شد و تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت. طوری که دست چپش مدتها فلج و ناتوان بود. افغانی قبل از زندان همدستی بر قلم داشت اما کتابی منتشر نکرده بود. این تصادف و زندان رفتن، او را به سمت و سویی کشاند که در نهایت منجر به نویسنده شدن او شد. افغانی کتاب «تکنیک داستانسرایی» را از آمریکا با خود آورده بود که شیوههای داستاننویسی را از این کتاب یاد گرفت. او میگوید: «اوایل دهه 30 که به آمریکا رفته بودم کتابی را خریدم که بعدها ابراهیم یونسی آن را از من گرفت. این کتاب تکنیک داستانسرایی نام داشت. من بخشهایی از آن را خواندم. به نظرم این ذوق ادبی است که باعث میشود یک نفر نویسنده شود. خیلیها در رشته ادبیات درس خواندهاند و در حوزهی کاری خودشان هم خوب کار کردهاند اما نویسنده نشدهاند». او میگوید «قدری از این کتاب را خوانده بودم که در زندان ابراهیم یونسی آن را از من گرفت. یونسی آدم بااستعدادی بود و انگلیسی را در زندان یاد گرفت».
«بوتهزار»، «محکوم به اعدام»، «دکتر بکتاش»، «همسفرها»، «دختردایی پروین»، «صوفی صحنه، دزد کنگاور»، «دنیای پدران و فرزندان»، «حاجالله باشی» و «خداحافظ دخترم» از آثار دیگر محمد علی افغانی هستند که از میان آثار او کتابهای «شوهر آهو خانم»، «بافتههای رنج»، «محکوم به اعدام»، «شادکامان دره قره سو» از دیگر آثار علی محمد افغانی هستند.