بل هوکس در این کتاب، همه چیز را درباره عشق به شما میگوید. او نگاهی نو به مسئله عشق دارد و در این کتاب آن را با کسانی که طالب شناخت بیشتر این پدیده انسانی هستند، به اشتراک گذاشته است.
نویسنده: بل هوکس مترجم: آزاده اتحاد انتشارات: نشر خزه سال انتشار: ۱۳۹۸ تعداد صفحه: ۱۸۴ صفحه
درباره کتاب همه چیز درباره عشق
همه میخواهند دربارهٔ عشق بیشتر بدانند. ما میخواهیم معنای عشقورزی را بدانیم، میخواهیم بدانیم چه باید بکنیم تا در زندگی روزمره عشق بورزیم و عشق بگیریم. میخواهیم بدانیم چطور اطرافیانمان را که به بیعشقی گرویدهاند، اغوا کنیم و قلبشان را به روی عشق بگشاییم. اما سقف و شدت آرزویمان تأثیری بر قدرتِ این تردیدِ حاکم بر ما ندارد. از همه جا یاد میگیریم که عشق مهم است، اما در زندگی واقعی با بمباران شکست عشقی مواجه هستیم. در قلمروی سیاست، مذهب، خانواده و در روابط رمانتیکمان کم میبینیم تصمیمات متأثر از عشق باشد، که عشق درک ما را نسبت به اجتماع بالا ببرد یا ما را در کنار هم نگه دارد. این تصویر دلگیر با اصلِ حرف دل ما هیچ همخوانی ندارد. دلمان امید دارد که عشق پیروز شود. ما هنوز وعدهٔ عشق را باور داریم. ما امید داریم، چون بسیاریمان هنوز قدرت عشق را باور داریم. باور داریم که عشق را دانستن مهم است. باور داریم که باید در پی حقیقت عشق باشیم.
هوکس در این کتاب از دیدگاه روانشناختی و جامعهشناختی و جنسیتی موضوع عشق را بررسی کرده است. آشنایی با مفهوم عشق در کودکی، صداقت در عشق، عشق الهی، تعهد به اخلاق عشق، سادگی در عشق، همدلی عاشقانه، منافع مشترک در عشق، شیرینی عشق، عشق به زندگی و مرگ، رهایی بخشی عشق موضوعاتی هستند که در این کتاب هوکس به آنها می پردازد.
اما کتاب همه چیز درباره عشق به هیچ وجه کتابی پیچیده، تخصصی یا بر اساس اصولی خاص نیست. این کتاب برای همه در هر سن و سالی نوشته شده است. هوکس چنان درباره عشق حرف میزند که پیر و جوان و زن و مرد از آن لذت خوهند برد. زبانی ساده و صمیمی، سرشار از معنویت و کمی شاعرانه او در این کتاب و نگاه تازه و لطیفش به موضوع عشق باعث میشود این کتاب به شیرینی یک نوشیدنی فرحبخش باشد.
خواندن کتاب همه چیز درباره عشق را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید درباره عشق و دنیای عاشقانه و شور عشق در زندگی آدمی بیشتر بدانید، این کتاب را بخوانید.
بخشی از کتاب همه چیز درباره عشق
در تمام دنیا زنها و مردها برای تضمین بقای خود با هم اجتماع تشکیل میدهند. اجتماع است که زندگی را سرپا نگه میدارد، نه خانوادهٔ هستهای، یا «زوج» و به طور قطع نه انسان فردگرای سختگیر. اجتماع بهترین مکان برای یادگیری هنر عشق ورزیدن است. ام. اسکات پک کتاب ساز مخالف: تشکیل اجتماع و صلح۶۳ را با این بیانیهٔ کوبنده آغاز میکند: «رستگاری جهان در اجتماع و از طریق اجتماع میسر خواهد شد.» پک، اجتماع را کنار هم قرار گرفتن گروهی از افراد تعریف میکند که «یاد گرفتهاند چطور با صداقت با هم ارتباط برقرار کنند، روابطشان بسیار عمیقتر از نقاب خونسردی و آرامشی که بر صورت میزنند، پیش میرود و به هم تعهد دادهاند در کنار هم شادی کنند، سوگواری کنند و همدیگر را شاد کنند و آنچه برای دیگری پیش میآید، برای خود بدانند.» ما همه در اجتماع به دنیا میآییم. به ندرت پیش میآید بچهای در انزوا، تنها با یک یا دو سرپرست یا ناظر دیگر به دنیا بیاید. بچه وقتی پا به این دنیا میگذارد، همه نسبت به او احساس مسئولیت میکنند. خانواده، پزشکان، پرستارها، قابلهها و حتی غریبهها این حس را به او منتقل میکنند، بعضیها بیشتر.
در گفتمانی که دربارة «ارزشهای خانواده» در جامعهٔ ما وجود دارد، خانوادة هستهای نقش پررنگی دارد، خانوادهای که متشکل است از مادر، پدر و ترجیحاً یک یا دو بچه. در ایالات متحده، این نهاد، مهمترین و یک نهاد ارجح برای پرورش کودک است، نهادی که سعادت و سلامت بهینهٔ همه را تضمین میکند. البته این یک تصویر خیالی از خانواده است. در جامعهٔ ما همه در چنین محیطی زندگی نمیکنند. حتی آنهایی که در خانوادهٔ هستهای بزرگ شدهاند، معمولاً آن را در قالبِ واحدی کوچکتر درون واحد بزرگترِ قوم و خویش گسترده تجربه میکنند. کاپیتالیسم و پدرسالاری در کنار هم، به عنوان ساختارهای سلطهگر، مدتهاست سعی کردهاند این واحد بزرگترِ قوم و خویش گسترده را تضعیف و تخریب کنند. در واقع اجتماعِ خانواده را با واحد کوچک استبدادی خصوصیتری جایگزین کردند که به بیگانگی و جدایی دامن بزند و سوء استفاده از قدرت را راحتتر کنند. حاکمیت مطلق بر فرزندان اول به پدر و بعد به مادر داده شد. با تشویق جدایی خانوادههای هستهای از خانوادهٔ گسترده، زنها به اجبار به یک مرد وابستهتر شدند و بچهها فقط به یک زن. همین وابستگی زمینه را برای سوء استفاده از قدرت فراهم کرد و میکند.
ناکامی خانوادة هستهای پدرسالار با سند و مدرک کاملاً ثابت شده است. با اینکه این نهاد معمولاً نابهنجار از آب درمیآید و پر است از آشفتگی عاطفی، بیتوجهی و تعدی، اما آنهایی که در انکارند همچنان اصرار دارند که بهترین محیط برای پرورش کودک است. نمیخواهم از صحبتهایم این چنین برداشت شود که خانوادههای گسترده، صرفاً به خاطر اندازهشان و به این خاطر که غریبه به خود راه نمیدهند (یعنی فقط با قوم و خویش و آنهایی که نسبت خونی دارند، وصلت میکنند)، نمیتوانند نابهنجار باشند. اما خب خانوادههای گسترده از تنوع برخوردارند و از این رو، احتمال وجود افرادی که هم باعشق هستند و هم دارای عقل سلیم، در آنها بالاست.