عباس معروفی مانند اسمش نویسنده ای معروفی است که آثار ارزشمندش همیشه در ویترین مغاره ها به مخاطبان چشمک می زند. عباس معروفی نویسندهای است برای نسل آینده با آثاری از دل دهه شصت!
بیشتر مردم عباس معروفی را با «رمان سمفونی مردگان» می شناسند. این شاهکار عباس معروفی، در اواسط دهه شصت منتشر شد و سر و صدای زیادی پس از نشر آن در بین جمعیت اهل مطالعه اتفاق افتاد، اما دلیل این حجم از استقبال و محبوبیت چیست؟ با ما همراه باشید تا در ادامه این مقاله بیشتر در مورد سمفونی ای به نام مردگان صحبت کنیم.
علت شهرت سمفونی مردگان عباس معروفی
سمفونی مردگان کتابی است بسیار تراژدیک اما بسیار زیبا و عالی که برای همیشه در ذهن خواننده باقی خواهد ماند این کتاب داستان خانوادهای است که در زمان جنگ جهانی دوم، در اردبیل زندگی می کنند. خانوادهای که نمادی از یک جامعه است که خفقان در آن موج میزند و به ندرت روشنفکری در آن پیدا میشود.
نوع روایت معروفی در سمفونی مردگان منحصر به فرد است. راوی داستان چندین بار عوض می شود و هر بار داستان از دید یک شخص متفاوت بیان میشود. در بخشهایی از داستان یک واقعه از زاویه دید دو نفر مختلف بیان شده است و خواننده احساس و افکار دو نفر را درک میکند.
در هنگام خواندن متن کتاب سمفونی مردگان مدام شاهد تغییرات زمانی و مکانی هستیم و این بر جذابیت کتاب به قطع میافزاید. این رمان برندهٔ جایزه سال ۲۰۰۱ از بنیاد انتشارات ادبی فلسفی سورکامپ شده و به زبان های آلمانی، انگلیسی، ترکی استانبولی، ترکی آذری و کُردی ترجمه شده است.
نحوه شروع کتاب سمفونی مردگان
وقتی کتاب سمفونی مرگان را باز می کنیم به جای مقدمه با تفسیری از آیه 26 سوره مائده مواجه می شویم که:
قابیل گفت: من تو را البته خواهم کشت، هابیل در جواب گفت: مرا گناهی نیست که خدا قربانی پرهیزکاران را خواهد پذیرفت. اگر تو قصد کشتن مرا داشتی من هیچ وقت چنین قصدی برای تو نخواهم داشت، چرا که من از خدا میترسم!
شاید مخاطب با خواندن تفسیر این آیه در ابتدای کتاب تصویر داستانی که درباره دو برادر است را در ذهن خود مجسم کنند؛ اما این تمام ماجرا نیست چرا که عباس معروفی در ادامه، داستان جذاب و شگفت آوری را برای مخاطب تدارک دیده است.
خلاصه سمونی مردگان، ملودی آرامی برای زندگی
تم اصلی داستان از ۴ مومان تشکیل شده است. یکی از اولین سوال هایی که برای مخاطبان قبل از مطالعه کتاب پیش می آید، معنی کلمه موومان است که به جای کلمه بخش و یا فصلی از کتاب از آن نام برده شده است.
«موومان» کلمه ای فرانسوی است و معنی بخش کاملی از یک اثر بزرگ تر موسیقی را می دهد. موومان برای آثاری مانند سمفونی و یا کنسرت های بزرگ به کار برده می شود و استفاده از این کلمه به جای کلماتی مانند بخش، فصل و یا قسمت در کتابی که نامش با سمفونی آغاز می شود بسیار هوشمندانه و حتی زیرکانه به حساب می آید؛ چرا که توانایی نویسنده را قبل از شروع داستان به رخ مخاطب می کشاند.
سمفونی مردگان
داستان از کاروانسرای آجیل فروشها در اردبیل آغاز می شود که توسط مردی به شدت سنت گرا و تحت تاثیر عقاید قدیمی مذهبی گردانده میشود. رمان سمفونی مردگان درباره خانواده این مرد آجیل فروش است که 4 فرزند دارد. فرزند اولش یوسف نام دارد که طی سانحه ای که خودش مقصر آن به حساب میآمده، از همان ابتدای داستان مانند تکه گوشتی گوشه خانه افتاده است و زندگی نکبت باری دارد؛ چرا که نه می تواند زندگی کند و نه اختیاری برای مرگ خود دارد. حتی در قسمتی از داستان و حین سیمکشی خانه با اینکه یوسف داخل اتاق بود و همه از مرگ حتمی او حرف میزدند باز هم جان سالم به در برد و به زندگی بدون زنده بودنش ادامه داد.
اورهان پسر کوچک خانواده و عزیز دل پدر است. چرا که او به عنوان جوان ترین عضو خانواده وارث تمام تفکرات سنتی و غیر معقول پدرش است و به قول پدرش امید او برای آینده حجره به حساب می آید.
آیدین و آیدا خواهر و برادری دوقلو، با نشاط و پر انرژی هستند که بیشتر داستان حول ماجراهای این خواهر و علی الخصوص پسری به نام آیدین شکل میگیرد.
آیدین فرزند نفرین شده پدر است؛ چرا که او عاشق هنر و شعر است و بیشتر مواقع در زمان های خالی خود کتاب می خواند و یا شعر میگوید.
پدر از درس خواندن و شعر گفتن آیدین خوشش نمی آید و دوست دارد به عنوان پسر بزرگ خانواده راه پدرش را که همان گرداندن حجره آجیل فروشی است را پیش گیرد، اما آیدیدن گوشش به این حرف ها بدهکار نیست و دوست دارد هر جور که شده پیشرفت کند و آینده ای درخشانی را برای خودش بسازد. او در این داستان نماینده جوان روشنفکری است که در زندان عقاید و سنت های غلط دست و پنجه نرم میکند.
آیدا دختری طفل معصوم است که در تمام داستان منتظر خواستگاری است تا با ازدواج با او بتواند خوشبخت شود. آیدا نماد احساساتی است که همیشه سرکوب شده؛ اما در قسمتی از داستان و با ورود خواستگار آبادانی انتخابش را به پدرش تحمیل می کند و در آخر هم با مخالفت پدر رو به رو می شود و بدون رضایت پدرش با پسری که در شرکت نفت کار می کند و وضع خوبی دارد ازدواج می کند و به آبادان می رود، اما رویای شیرین این دختر چندان هم طولانی نشد و پس از ماجراهای عجیب با خودسوزی خودکشی می کند و به سرنوشت تلخش پایان میدهد.
سرنوشت آیدین در سمفونی مردگان
آیدین، جذاب ترین نقش داستان است که سختی های زیادی برای به دست آوردن یک زندگی معمولی کشیده است. پسر بد خانواده که همیشه با پدرش مشکل دارد چگونه به آرزوهایش می رسد؟ چگونه رویای فردایش را به خاطره تبدیل کند؟
با خواندن بخشهای مختلفی از داستان حتما به یاد آیدینهای زیادی در اطراف خود خواهید افتاد که تمام آرزوها و استعدادشان در عقاید و سنتهای کهنه و بیمصرف نابود شده. در قسمتی از داستان پدر خانواده تمام شعرها و کتاب های آیدین را می سوزاند و آتش شعله وری که از کاغذ ها بالا می آید، مسیر زندگی آیدین را به طور کل تغییر میدهد.
آیدین از خانه فرار می کند و به کارگاهی در زیر زمین یک کلیسا پناه میبرد و در آنجا به ساختن آثار هنری با چوب مشغول می شود و به دلیل ترس از پیدا شدنش توسط پدر، خود را از زندگی در خارج از زیر زمین کلیسا محروم میکند.
آیدین در این زمان و در سکوت و تنهایی کتاب میخواند، شعر میگوید و در خفقان و تاریکی زندگی میکند و پس از علاقمندی به دختر برادر صاحب کاری که به او پناه داده و سورمه نام دارد با او ازدواج میکند.
خوشبختی آیدین چندان طولانی نبود، چرا که با شنیدن خبر خودسوزی خواهرش از غار تنهایی که برای خود ساخته بود بیرون میآید و به آغوش خانواده برمیگردد و باز هم با اصرار پدرش برای کار در حجره مواجه می شود. پس از مدت کوتاهی پدر میمیرد و وصیت میکند تمام ارث به صورت مساوی بین پسرانش تقسیم شود.
پایان تلخ سمفونی مردگان، شخصیت هایی که زنده نیستند!
پس از مرگ آیدا و پدر، مادر خانواده هم دق میکند و میمیرد و البته در قسمتی از داستان سورمه همسر آِیدین هم به دلایل نامعلومی از دنیا میرود و این سمفونی را برای مردگان در موومان چهارم کامل میکند.اما پس از خواندن وصیت نامه پدر حسادت اورهان نسبت به آیدین بیش از پیش میشود، چرا که او معتقد است برای حجره خیلی بیشتر از آیدین زحمت کشیده و باید سهم بیشتری از ارث پدری به او برسد.
اورهان پس از آنکه خیال خود را از حضور برادر دیگری به نام یوسف راحت میکند و او را میکشد به آیدین مغز چلچله میخوراند و آیدین را دیوانه میکند.
آِیدین پس از دیوانه شدن در شهر به سوجی معروف میشود و همچنان نسبت به اورهان محبوبیت بیشتری بین همسایهها و مشتریان حجره پیدا می کند. اورهان که از این وضع خسته میشود، زنده بودن آیدین را سدی در مقابل ادامه فعالیتها و پیشرفت خود میبیند، به فکر قتل برادرش میافتد، اما به طرز نامعلومی در سرمای بد زمستان عجل مهلتش نمیدهد و میمیرد.